یا قوی یا غنی
سلام
درمطلب قبلی اشاره کردیم که اگر قوه ی خیال و تصور در وجود ما نبود درک بسیاری از حقایق برامون میسر نمیشد و عمده ی حقایقی که در قران امده از این ویزگی برخورداره یعنی برای درک اونها ناچاریم از قوه ی تخیل و تصورمون کمک بگیریم . بیان داستان گذشتگان و یا توصیف بهشت و اخرت و همینطور دوزخ که بخش عظیمی از ایات قران کریم رو به خود اختصاص دادند به منظور تبیین حقایقی نازل شده اند که درک اونها به صورت طبیعی و با حواس ظاهری امکان پذیر نیست بنابراین تصور کردن و تخیل کردن راهیست برای ایجاد ارتباط بین طبیعت و عقل یعنی رسیدن به حواس شهودی . در قران کریم کلمات بسیاری امده که به حواس ما اشاره دارند و درواقع بر تاثیر حواس بر ادراک تاکید میکنند کلماتی مثل سمع بصر نظر شرب ید و از این قبیل اما جالب اینجاست که همین کلمات که دال بر حواس ظاهریند از نگاهی عمیق تر ناظر بر حواس شهودی ما هستند بهترین ایاتی که شاهد این واقعیتند ایاتی اند که به حواسی از پیامبران اشاره میکنند مثل ضلعید یا اوللابسار . خداوند در سوره ی صاد از پیامبر بزرگواری مثل حضرت داوود با عنوان ضلعید یاد میکنه و بر پیامبر بلند مرتبه ای چون ابراهیم با عنوان اوللابسار ذکر میکنه در چنین تعابیری مطمعنا دست داشتن یا چشم داشتن به معنای شهودی و حقیقی اون منظور بوده به این معنا که اون بزرگواران در اجرای فرامین الهی دارای قوه ی اجرایی و برای تشخیص حقایق عالم دارای قوه ی بیناییند . بنابر این حواس ظاهری ما وقتی ارزش حقیقی دارند که واسطه ی رسیدن به معناهای شهودی و حقیقی باشند و اگر اینطور نباشه یعنی گوش چشم دست پا و اعضای دیگر مون وسیله ای برای درک حقایق نباشند اونوقط بین انسان و حیوانات تفاوتی نخواهد بود چرا که اونها هم از همین حواس ظاهری برخوردارند